روزمره
دست خودم نیست؛ به محض اینکه میبینم آدم پیاده از روبرو میآد عدل یه جوری فرمون دوچرخه رو میپیچونم که برم بزنم بهش. البته اگه دوچرخه هم از روبرو بیاد همینه ها. بدتر از همه وقتیه که یه آدم پیاده و یه دوچرخه با هم از روبرو بیان؛ که گیج میشم که به کدومشون بزنم.
وقتایی که هدف متحرک تو مسیر دوچرخهسواری نباشه، فرصت میکنم که به دور و ور توجه کنم و معمولا هم چیزای بامزهای به تورم میخوره: مثلا دیروز ده-بیستا کاکتو قرمز و خاکستری که رو سیم تلفن به ردیف نشسته بودن بلندبلند میگفتن که دیگه نشستن رو سیم تلفن اصلا حال نمیده چون از وقتی موبایل اومده مردم حرفای اساسیشون رو به جای تلفن ثابت تو موبایل به هم میگن و از تلفن ثابت بیشتر واسه مکالمات ضروری استفاده میکنن. و اینکه استراق سمع مکالمات ضروری اصلا حال نمیده!
راس میگن!
:))